Donnerstag, Dezember 21, 2006
Donnerstag, November 09, 2006
دشمن دانا بهتر است از دوست نادان
ما دو باره شاهد آن هستیم که سران جمهوری اسلامی ایران با حماقت های خود مثل گذشته با آبرو و نام اسلام بازی می کنند. رژیم ایران دوباره نام آخرین مانور نظامی خود را به نام پیامبر اکرم نام گذاری کرد . مانوری که در آن سلاح های کشتار دستجمعی مورد آزمایش قرار گرفت. اگر در هر جایی این سلاح ها استفاده شود جان انسانهای زیادی را خواهد گرفت و خانه های زیادی را خراب خواهد کرد. بنظر من یا اینها از روی دشمنی این کار را انجام می دهند و یا از روی حماقت و نفهمی. تعجب من از آنست که این مسلمان های افراطی که تا تقی به توقی میخورد به خیابان های میریزند و اماکن عمومی را به آتش می کشند چرا در این مواقع هیچ اعتراضی نمی کنند. و وقتی که روزنامه ای کاریکاتوری را به آن شکل از پیغمبر می کشد همه رگ قیرتشان باد می کند و از خودشان نمی پرسند که علتش چیست . علت این همه بی احترامی را باید در رفتار افرادی دید که برا رسیدن به خواسته های سیاسی و اقتصادی خود حاضر هستند با اسم و آبروی همه پاکان و بزرگان بازی کنند وقتی آزمایش سلاح های نظامی را که صرفاً برای تخریب بوجود آمده را به نام بزرگی نامگذاری می کنند جای تعجب ندارد که افرادی که آشنایی ندارند این بزرگان را سمبل این افراط گرایی ها ببینند و ما همگی مسئول آن هستیم
Dienstag, September 12, 2006
تقلید
من چندی پیش در وبلاگ خرقه پشمینه در قسمت نظرات که موضوع آن دیدگاه مراجه تقلید در مورد صوفیه بود نظر خودم را وارد کردم که البته مانند چند نظر قبلی من توسط نویسنده ی وبلاگ پاک شد ولی قبل از پاک شدن بازدید کننده ای آنرا خوانده بود و سوالی نوشته بود. ومن به طور اتفاقی نظر خودم را قبلا حفظ کرده بودم و حالا برای آنکه از توضیح و تکرار کم کنم آنها را در زیر می آورم
-----------
سلام به طلبه راه حقیقت
من زیاد اینجا نظر نمیدم و بیشتر می خوانم ولی از آنجا که سوالی کردید که معلوم نیست که از قرن چندم ....؟ خواستم بگویم که من اتفاقا برخورد کردم به این موضوع و معلوم هم هست. مکاتب فقهی در اوخر قرن دوم و اوایل قرن سوم بوجود آمده اند و پیش از آن هیچ چیزی به این اسم و شکل و شمایل وجود نداشته است. یه چیز جالب تر آنکه بروی یک وبلاگ خواندم که پیغمبر اسلام خواب می بینند که میمون ها از منبر ایشان بالا پایین می روند و نویسنده می خواست به شکلی این را به تصوف ربط بدهد. من همین طور که این را خواندم به آن داشتم فکر می کردم که حالا چرا میمون را خواب دیده اند و سعی می کردم که تجسم کنم خلاصه من که تعبیر خواب بلد نیستم ولی میمون سنبل تقلید است و در چند شهر است که مشتاقان زیادی و جود دارند که بالای منبر بروند و همه هم مقلد هستند و یک شکل هم لباس می پوشند خلاصه نمی دونم شما هم روش فکر کنید!!!!
از سعدی بگم که بقول معروف صوفی نبوده: بوستان باب هشتم در شکر عافیت
عبادت به تقلید گمراهی است *********** خنک رهروی را که آگاهیست
سخن سودمندست اگر بشنوی *********** به مردان رسی گر طریقت روی
مقامی بیابی گرت ره دهند *********** که بر خوان عزت سماطت نهند
از اوحدی جام جم
پی تقلید رفتن از کوری است ********** در هر کس زدن زبیزوریست
چند منقاد هر خسی باشی؟ ********** جهد آن کن که خود کسی باشی
سر ایزد چه پرسی از خراز؟ *********** از دم جبرئیل پرس این راز
صائب غزلیات
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم *********** در حلقه ی تقلید گرفتار نگشتیم
خود را به سرا پرده خورشید رساندیم ************ چون شبنم گل بار به گلزار نگشتیم
خلاصه که
مر مرا تقلیدشان بر باد داد ********** که دو صد لعنت بر آن تقلید باد
-------------
تا اینجا نظر من بود از اینجا سوال آقای عارف رستمی است
-------------
ئنام خدا
با سلا م به جناب پسر ادم
است یا رجوع به شما از تقلید مذمت کردید خوب من در مورد تقلید از مراجع که ایا یک تقلید کور کورانه متخصص است کاری ندارم
رکعت است 2لطف کنید بفرمایید شما از چه منبعی اثبات کرده اید که نماز صبحتان
لطف بفرمایید همین یک مصداق را توضیح دهید
تا بزمی دیگر یا حق
------------
در جواب جناب آقای عارف رستمی / بزمی دیگر در مقدمه باید بگویم که هرچند که شما و نویسنده خرقه پشمینه جواب سوالات من رو ندادید بلکه صورت مسئله را پاک کردید ولی با اینحال من سعی می کنم که جواب شما را اندازه فهم خودم بدهم تا منظور من بیشتر روشن شود و الا من قصد هدایت و یا آموزش کسی را ندارم چون در این حد نیستم
اولا اینکه همانطور که شما هم میدانید شکل اجرای احکام نماز مانند جوارح اذگار و الآخر در قرآن نیامد وه و این اصول را شخص پیغمبر اسلام حضرت محمد ص با تکیه به علم خودشان تعیین کردند و قرار دادند و همین طور تعداد رکعات نماز را و اینکه شما خواسته اید که ببینید من از چه منبعی این را اثبات می کنم باید بگویم که از عقل به دور است که انسان بخواهد مسائل بدیهی را ثابت کند سوال شما مانند آنست که بگویید از چه منبعی اثبات میکنی که خورشید و جود دارد و می تابد در این که نماز را پیغمبر اسلام به این شکل کامل به وجود آورده اند شکی نیست
دوم آنکه تا انجا که من میدانم مراجع تقلید به اعلام احکام واجب مانند نماز کفایت نکرده اند که اگر کارشان فقط به اطلاع رسانی به افرادی بود که برای مثال تعداد رکعات نماز را نمی دانستند محدود میشد خب به آنها عیبی نمی شد گرفت ولی شما خوب میدانید که احتیاجی نیست به تاریخ خیلی گذشته رجوع کرد در همین عصر ما شاهد آن بودیم که مراجع تقلید برای رسیدن به اهداف سیاسی خود چیزی را حرام اعلام کرده اند و بعد دوباره حلال شده است که لیست آنها بسیار بلند بالاست
برای مثال اگر در زمانی دو برادر در یک خانواده از دو مرجع تقلید تبعیت میکردند برای یک از آنها دیدن تلویزیون حرام بوده و دیگری حلال با اینکه هر دوی آنها مسلمان و شیعه بوده اند که این برای من قابل فهم نیست یا در رابطه دیگر آنکه من تقریبا ۸ سال داشتم که خمینی فوت کرد ولی به خاطر دارم که تا پیش از آن از مرجع تقلیدی که در قید حیات نبود نمی شد تقلید کرد ولی با مردن خمینی سریع السیر بند و تبصره ای اعلام شد که میشود تقلید کرد با شرایطی که خودتان حتما میدانید و یا آنکه زمانی که سواک در پی گرفتن اجازه اعدام خمینی بود خمینی هنوز به درجه اجتهاد نرسیده بود و شبانه برای فردی که هنوز به در جه ای نرسیده از نجف حکم اجتهاد صادر شد که از اعدامش جلوگیری شود بنظرمن این یعنی دروغ پس چطور شما این افراد را که برای اهداف سیاسی که مسائل دنیایی است همه چیز را عوض میکنند به نفع خودشان متخصص دین میدانید در صورتی که همین افراد میگویند کسی که دنیا دارد آخرت ندارد
میبینیم وقتی هم که فردی از مراجع مانند منتظری نمی تواند پا روی وجدانش بگذارد در خانه اش حبس میشود و منتظر مرگ می ماند نمی دانم آیا شما در ایران به مصاحبات و اخباری که در رابطه با منتظری هست چقدر دسترسی دارید
من اینطور نتیجه میگیرم که این افراد اولا که معصوم نیستند دوما که در زمانهای مختلف حرفشان را تغییر میدهد ولی میبینیم که امیر المومنین علی ع در زمان حکمیت حرفی که میزند پایش می ایستد سوما که زندان سیاسی برای مخالفان درست نمی کند اگر کسی حرفی بر ضد ایشان میزند اعدام نمی شود از ترس از دست دادن حکومت و خلافت ترور و آدم کشی نمی کند پس چطور است که وقتی جامعه ای اسم اسلامی بروی خود می گذارد و خود را شیعه ی امیر المومنین علی ع میداند تمام اینها در ان اتفاق می افتد و حکام که خود لباس روحانی برتن دارند نه تنها از آن جلو گیری نمی کنند بلکه حمایت هم می کنند فکر نمی کنی افرادی که از این حکومت حمایت میکنند چشم خودشان را بسته اند و عیوب آنرا نمی بینند و فقط دنبال عیب دیگران میگردند بقول حضرت عیسی که میفرماید چوب را در چشم خود نمیبینی و ریگ را میخواهی از چشم برادر خودت بیرون بیاوری اگر دوست داشتید بروید و روی حکومتهای کمونیستی تحقیق کنید بعد خواهید دید که در حال حاضر در ایران دقیقا کپی حکومتهای کمونیستی به اسم اسلام در حال اجراست اگر می گویید که ربط مسئله تقلید به سیاست چیست دین به سیاست ربطی ندارد ولی رهبر ایران خود مرجع تقلید است و مشگل همین جاست این است که باعث شده تعداد زیادی از جوانان ایران از هرچه دین و خداست متنفر شده اند و خیلی افراد هر کاری که میخواهند میکنند و به قول اسلام آخوندی از اتش جهنم نمی ترسند چرا که میگویند اگر اتشی بود جهنمی بود اول باید خود این آقایان می ترسیدند و اینقدر جنایت نمی کردند خلاصه
دوست عزیز اینها نتیجه فکر و نظر شخصی من است من نمی خواهم به افکار و اعتقادات کسی اهانت کرده باشم و انتظار هم ندارم که افکار و نظرات شما را عوض بکنم چون معتقد هستم که هرکسی آزاد است به هرچه می خواهد اعتقاد داشته باشد لا اکراه فی دین ولی این در کشور به اصطلاح اسلامی ما جز اولین مسائلی است که زیر پا گذاشته می شود امیدوارم که جواب من را بدونه تعصب بخوانید و منتظر نظرات شما هستم
-----------
سلام به طلبه راه حقیقت
من زیاد اینجا نظر نمیدم و بیشتر می خوانم ولی از آنجا که سوالی کردید که معلوم نیست که از قرن چندم ....؟ خواستم بگویم که من اتفاقا برخورد کردم به این موضوع و معلوم هم هست. مکاتب فقهی در اوخر قرن دوم و اوایل قرن سوم بوجود آمده اند و پیش از آن هیچ چیزی به این اسم و شکل و شمایل وجود نداشته است. یه چیز جالب تر آنکه بروی یک وبلاگ خواندم که پیغمبر اسلام خواب می بینند که میمون ها از منبر ایشان بالا پایین می روند و نویسنده می خواست به شکلی این را به تصوف ربط بدهد. من همین طور که این را خواندم به آن داشتم فکر می کردم که حالا چرا میمون را خواب دیده اند و سعی می کردم که تجسم کنم خلاصه من که تعبیر خواب بلد نیستم ولی میمون سنبل تقلید است و در چند شهر است که مشتاقان زیادی و جود دارند که بالای منبر بروند و همه هم مقلد هستند و یک شکل هم لباس می پوشند خلاصه نمی دونم شما هم روش فکر کنید!!!!
از سعدی بگم که بقول معروف صوفی نبوده: بوستان باب هشتم در شکر عافیت
عبادت به تقلید گمراهی است *********** خنک رهروی را که آگاهیست
سخن سودمندست اگر بشنوی *********** به مردان رسی گر طریقت روی
مقامی بیابی گرت ره دهند *********** که بر خوان عزت سماطت نهند
از اوحدی جام جم
پی تقلید رفتن از کوری است ********** در هر کس زدن زبیزوریست
چند منقاد هر خسی باشی؟ ********** جهد آن کن که خود کسی باشی
سر ایزد چه پرسی از خراز؟ *********** از دم جبرئیل پرس این راز
صائب غزلیات
ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم *********** در حلقه ی تقلید گرفتار نگشتیم
خود را به سرا پرده خورشید رساندیم ************ چون شبنم گل بار به گلزار نگشتیم
خلاصه که
مر مرا تقلیدشان بر باد داد ********** که دو صد لعنت بر آن تقلید باد
-------------
تا اینجا نظر من بود از اینجا سوال آقای عارف رستمی است
-------------
ئنام خدا
با سلا م به جناب پسر ادم
است یا رجوع به شما از تقلید مذمت کردید خوب من در مورد تقلید از مراجع که ایا یک تقلید کور کورانه متخصص است کاری ندارم
رکعت است 2لطف کنید بفرمایید شما از چه منبعی اثبات کرده اید که نماز صبحتان
لطف بفرمایید همین یک مصداق را توضیح دهید
تا بزمی دیگر یا حق
------------
در جواب جناب آقای عارف رستمی / بزمی دیگر در مقدمه باید بگویم که هرچند که شما و نویسنده خرقه پشمینه جواب سوالات من رو ندادید بلکه صورت مسئله را پاک کردید ولی با اینحال من سعی می کنم که جواب شما را اندازه فهم خودم بدهم تا منظور من بیشتر روشن شود و الا من قصد هدایت و یا آموزش کسی را ندارم چون در این حد نیستم
اولا اینکه همانطور که شما هم میدانید شکل اجرای احکام نماز مانند جوارح اذگار و الآخر در قرآن نیامد وه و این اصول را شخص پیغمبر اسلام حضرت محمد ص با تکیه به علم خودشان تعیین کردند و قرار دادند و همین طور تعداد رکعات نماز را و اینکه شما خواسته اید که ببینید من از چه منبعی این را اثبات می کنم باید بگویم که از عقل به دور است که انسان بخواهد مسائل بدیهی را ثابت کند سوال شما مانند آنست که بگویید از چه منبعی اثبات میکنی که خورشید و جود دارد و می تابد در این که نماز را پیغمبر اسلام به این شکل کامل به وجود آورده اند شکی نیست
دوم آنکه تا انجا که من میدانم مراجع تقلید به اعلام احکام واجب مانند نماز کفایت نکرده اند که اگر کارشان فقط به اطلاع رسانی به افرادی بود که برای مثال تعداد رکعات نماز را نمی دانستند محدود میشد خب به آنها عیبی نمی شد گرفت ولی شما خوب میدانید که احتیاجی نیست به تاریخ خیلی گذشته رجوع کرد در همین عصر ما شاهد آن بودیم که مراجع تقلید برای رسیدن به اهداف سیاسی خود چیزی را حرام اعلام کرده اند و بعد دوباره حلال شده است که لیست آنها بسیار بلند بالاست
برای مثال اگر در زمانی دو برادر در یک خانواده از دو مرجع تقلید تبعیت میکردند برای یک از آنها دیدن تلویزیون حرام بوده و دیگری حلال با اینکه هر دوی آنها مسلمان و شیعه بوده اند که این برای من قابل فهم نیست یا در رابطه دیگر آنکه من تقریبا ۸ سال داشتم که خمینی فوت کرد ولی به خاطر دارم که تا پیش از آن از مرجع تقلیدی که در قید حیات نبود نمی شد تقلید کرد ولی با مردن خمینی سریع السیر بند و تبصره ای اعلام شد که میشود تقلید کرد با شرایطی که خودتان حتما میدانید و یا آنکه زمانی که سواک در پی گرفتن اجازه اعدام خمینی بود خمینی هنوز به درجه اجتهاد نرسیده بود و شبانه برای فردی که هنوز به در جه ای نرسیده از نجف حکم اجتهاد صادر شد که از اعدامش جلوگیری شود بنظرمن این یعنی دروغ پس چطور شما این افراد را که برای اهداف سیاسی که مسائل دنیایی است همه چیز را عوض میکنند به نفع خودشان متخصص دین میدانید در صورتی که همین افراد میگویند کسی که دنیا دارد آخرت ندارد
میبینیم وقتی هم که فردی از مراجع مانند منتظری نمی تواند پا روی وجدانش بگذارد در خانه اش حبس میشود و منتظر مرگ می ماند نمی دانم آیا شما در ایران به مصاحبات و اخباری که در رابطه با منتظری هست چقدر دسترسی دارید
من اینطور نتیجه میگیرم که این افراد اولا که معصوم نیستند دوما که در زمانهای مختلف حرفشان را تغییر میدهد ولی میبینیم که امیر المومنین علی ع در زمان حکمیت حرفی که میزند پایش می ایستد سوما که زندان سیاسی برای مخالفان درست نمی کند اگر کسی حرفی بر ضد ایشان میزند اعدام نمی شود از ترس از دست دادن حکومت و خلافت ترور و آدم کشی نمی کند پس چطور است که وقتی جامعه ای اسم اسلامی بروی خود می گذارد و خود را شیعه ی امیر المومنین علی ع میداند تمام اینها در ان اتفاق می افتد و حکام که خود لباس روحانی برتن دارند نه تنها از آن جلو گیری نمی کنند بلکه حمایت هم می کنند فکر نمی کنی افرادی که از این حکومت حمایت میکنند چشم خودشان را بسته اند و عیوب آنرا نمی بینند و فقط دنبال عیب دیگران میگردند بقول حضرت عیسی که میفرماید چوب را در چشم خود نمیبینی و ریگ را میخواهی از چشم برادر خودت بیرون بیاوری اگر دوست داشتید بروید و روی حکومتهای کمونیستی تحقیق کنید بعد خواهید دید که در حال حاضر در ایران دقیقا کپی حکومتهای کمونیستی به اسم اسلام در حال اجراست اگر می گویید که ربط مسئله تقلید به سیاست چیست دین به سیاست ربطی ندارد ولی رهبر ایران خود مرجع تقلید است و مشگل همین جاست این است که باعث شده تعداد زیادی از جوانان ایران از هرچه دین و خداست متنفر شده اند و خیلی افراد هر کاری که میخواهند میکنند و به قول اسلام آخوندی از اتش جهنم نمی ترسند چرا که میگویند اگر اتشی بود جهنمی بود اول باید خود این آقایان می ترسیدند و اینقدر جنایت نمی کردند خلاصه
دوست عزیز اینها نتیجه فکر و نظر شخصی من است من نمی خواهم به افکار و اعتقادات کسی اهانت کرده باشم و انتظار هم ندارم که افکار و نظرات شما را عوض بکنم چون معتقد هستم که هرکسی آزاد است به هرچه می خواهد اعتقاد داشته باشد لا اکراه فی دین ولی این در کشور به اصطلاح اسلامی ما جز اولین مسائلی است که زیر پا گذاشته می شود امیدوارم که جواب من را بدونه تعصب بخوانید و منتظر نظرات شما هستم
Samstag, August 12, 2006
خمینی که بود؟
با سلام چند سوالی در ذهنم بود گفتم بنویسم ببینیم جوابی براش پیدا میشه یا نه؟
سوال اول - خمینی چرا بعد از بدست گرفتن حکومت ایران برای خودش لقب امام رو انتخاب کرد؟ و چرا هیچ فقیه و مجتهدی غیر از خمینی خودش را امام نمی نامد؟ من فقط در روحانی های سنی مذهب ترک دیده ام که خودشان را امام می نامند
سوال دوم - خمینی چرا فامیل خود را از هندی به مصطفوی تغییر داد؟ اگر هنوز به آرشیو روزنامه های خارجی رجوع شود نام او را هندی ذکر کرده اند و برادر زاده های او هنوز در شناسنامه هندی لقب دارند
سوال سوم - بعضی ها عقیده دارند که خمینی عارف بوده است پس چرا در اولین روزهای انقلاب در بهشت زهرای تهران حرفهایی زد که هیچ وقت عملی نشد و عملی نبود ولی گفت که عملی میکند و نکرد. حتی فیلم های ان سخنرانی دیگر پخش نمی شود. معمولا عارفان اول چیزی را تجربه میکنند بعد می گویند و کاری که عملی نباشد دور از منطق و انصاف است که به مردم عوام قولش را بدهی. چرا یا به آن علم داشته و دروغ گفته و یا حرفی زده که به آن علم نداشته؟
سوال چهارم - تا جایی که من در خاطرم هست اکثر کتابهای خمینی بعد از مرگش چاپ شده اگر اینطورست چرا؟ آیا می خواستند کسی راجب مطالب کتاب از او سوال نکند؟ چرا در سخنرانی هایش از مطالب کتاب هایش حرفی نمی زد (البته که سخنرانی هایش در دسترس نیست)؟
سوال اول - خمینی چرا بعد از بدست گرفتن حکومت ایران برای خودش لقب امام رو انتخاب کرد؟ و چرا هیچ فقیه و مجتهدی غیر از خمینی خودش را امام نمی نامد؟ من فقط در روحانی های سنی مذهب ترک دیده ام که خودشان را امام می نامند
سوال دوم - خمینی چرا فامیل خود را از هندی به مصطفوی تغییر داد؟ اگر هنوز به آرشیو روزنامه های خارجی رجوع شود نام او را هندی ذکر کرده اند و برادر زاده های او هنوز در شناسنامه هندی لقب دارند
سوال سوم - بعضی ها عقیده دارند که خمینی عارف بوده است پس چرا در اولین روزهای انقلاب در بهشت زهرای تهران حرفهایی زد که هیچ وقت عملی نشد و عملی نبود ولی گفت که عملی میکند و نکرد. حتی فیلم های ان سخنرانی دیگر پخش نمی شود. معمولا عارفان اول چیزی را تجربه میکنند بعد می گویند و کاری که عملی نباشد دور از منطق و انصاف است که به مردم عوام قولش را بدهی. چرا یا به آن علم داشته و دروغ گفته و یا حرفی زده که به آن علم نداشته؟
سوال چهارم - تا جایی که من در خاطرم هست اکثر کتابهای خمینی بعد از مرگش چاپ شده اگر اینطورست چرا؟ آیا می خواستند کسی راجب مطالب کتاب از او سوال نکند؟ چرا در سخنرانی هایش از مطالب کتاب هایش حرفی نمی زد (البته که سخنرانی هایش در دسترس نیست)؟
Mittwoch, August 09, 2006
حافظ شیرازی
زاهد از کوچه رندان بسلامت بگذر
تاخرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام ندارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت بدردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
تاخرابت نکند صحبت بدنامی چند
عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو
نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند
ای گدایان خرابات خدا یار شماست
چشم انعام ندارید ز انعامی چند
پیر میخانه چه خوش گفت بدردی کش خویش
که مگو حال دل سوخته با خامی چند
Dienstag, August 01, 2006
هدف از درست کردن وبلاگ
من مطالبی رو بروی وبلاگ های دیگه خواندم که سوالاتی رو برای من به وجود آورد
تصمیم گرفتم این سوالات رو این جا بنویسم و اگر کسی خواست بحث کنیم به ببینیم
به نتیجه ای میرسیم یا خیر اگر هم که نتیجه نداشت وبلاگ رو می بندیم .....! والسلام
------------------------------------------------------
مطلب اولی که به آن برخورد کردم این بود که در وبلاگی << تصوف را
مقایسه کرده با مسیحیت و نوشت که تصوف نو آوری است توسط افرادی که مخالف
با شریعت و شیعه بوده اند وهمگی افرادی بوده اند با تمایلاتی سنی (نقل از یک وبلاگ)>> البته
مطلب طولانی تر از این بود و من سعی کردم که به طور خلاصه بنویسم ولی همین را
می خواست نتیجه گیری کند که صوفیان همگی سنی مذهب بوده اند
ولی مطلب اینجاست که در اوایل سال ۹۰۰ ه.ق در ایران تحولی بزرگ به وجود می آید
و آن این است که شاه اسماعیل صفوی قدرت می گیرد و سلسله صفوی را تاسیس می کند
و یک کشور به وجود می آورد با یک دین و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی
ایران قرار میدهد. در مقدمه کتاب عارف دیهیم دار مترجم کتاب (که اگر اشتباه نکنم ذبیح الله
منصوری بود ) مینویسد که من تعجب میکنم که یک سلسله به این شکل به وجود آمده در
ایران و تغییراتی را به وجود آورده که ما هنوز تحت تاثیر آنها هستیم ولی هیچ کتاب تاریخی
کامل در این باره نوشت نشده است و تمامی این مدارک تاریخی به صورت اسناد فقط در
موزه و کتابخانه ها بایگانی شده است (انتهی). جالب است که شاه اسماعیل صفوی
هم خودش و هم پدرش از مرشدین خانقاه اردبیل بوده اند. اگر هم نگاه کنیم می بینیم
که خیلی زیاد به آبادانی ایران اهمیت می داده اند و بناهای بسیاری از دورهء این سلسله
باقی مانده . ولی در کتاب های درسی ایران تا آنجا که خاطرم است در این باره چیزی
نوشت نشده بود که پادشاهان این سلسله صوفی بوده اند
البته این موضوع برای مثال به خاطرم رسید که نشان میدهد صوفیانی بوده و هستند که
شیعه مذهب بوده اند . من وقتی فکر کردم به این نتیجه رسیدم همانطوری که در حال حاضر
افرادی هستند متعصب و مخالف با هر عقیده ای غیر از عقیده ی خودشان و با چاپ و انتشار
مطالب بی سند سعی به اثبات حقانیت خودشان دارند در گذشته نیز چنین افراد بوده اند
که خیلی از مسائل تاریخی را به نفع خود تغییر و یا تاریخ نویسانی بوده اند که با غرض
تاریخ را به ثبت رسانده اند و کار مار را برای رسیدن به حقایق تاریخی سخت و بعضی
اوقات غیر ممکن کرده اند. ولی به نظر من اگر ذهنی محقق و بی تعصب باشد می تواند
از لابلای مسائل تاریخی حقایق را جستجو و کشف کند
خلاصه این مطلبی بود که به خاطرم رسید و نوشتم نظرات خودتون رو برام بنویسد ببینیم
که چه میشود
تصمیم گرفتم این سوالات رو این جا بنویسم و اگر کسی خواست بحث کنیم به ببینیم
به نتیجه ای میرسیم یا خیر اگر هم که نتیجه نداشت وبلاگ رو می بندیم .....! والسلام
------------------------------------------------------
مطلب اولی که به آن برخورد کردم این بود که در وبلاگی << تصوف را
مقایسه کرده با مسیحیت و نوشت که تصوف نو آوری است توسط افرادی که مخالف
با شریعت و شیعه بوده اند وهمگی افرادی بوده اند با تمایلاتی سنی (نقل از یک وبلاگ)>> البته
مطلب طولانی تر از این بود و من سعی کردم که به طور خلاصه بنویسم ولی همین را
می خواست نتیجه گیری کند که صوفیان همگی سنی مذهب بوده اند
ولی مطلب اینجاست که در اوایل سال ۹۰۰ ه.ق در ایران تحولی بزرگ به وجود می آید
و آن این است که شاه اسماعیل صفوی قدرت می گیرد و سلسله صفوی را تاسیس می کند
و یک کشور به وجود می آورد با یک دین و مذهب شیعه دوازده امامی را مذهب رسمی
ایران قرار میدهد. در مقدمه کتاب عارف دیهیم دار مترجم کتاب (که اگر اشتباه نکنم ذبیح الله
منصوری بود ) مینویسد که من تعجب میکنم که یک سلسله به این شکل به وجود آمده در
ایران و تغییراتی را به وجود آورده که ما هنوز تحت تاثیر آنها هستیم ولی هیچ کتاب تاریخی
کامل در این باره نوشت نشده است و تمامی این مدارک تاریخی به صورت اسناد فقط در
موزه و کتابخانه ها بایگانی شده است (انتهی). جالب است که شاه اسماعیل صفوی
هم خودش و هم پدرش از مرشدین خانقاه اردبیل بوده اند. اگر هم نگاه کنیم می بینیم
که خیلی زیاد به آبادانی ایران اهمیت می داده اند و بناهای بسیاری از دورهء این سلسله
باقی مانده . ولی در کتاب های درسی ایران تا آنجا که خاطرم است در این باره چیزی
نوشت نشده بود که پادشاهان این سلسله صوفی بوده اند
البته این موضوع برای مثال به خاطرم رسید که نشان میدهد صوفیانی بوده و هستند که
شیعه مذهب بوده اند . من وقتی فکر کردم به این نتیجه رسیدم همانطوری که در حال حاضر
افرادی هستند متعصب و مخالف با هر عقیده ای غیر از عقیده ی خودشان و با چاپ و انتشار
مطالب بی سند سعی به اثبات حقانیت خودشان دارند در گذشته نیز چنین افراد بوده اند
که خیلی از مسائل تاریخی را به نفع خود تغییر و یا تاریخ نویسانی بوده اند که با غرض
تاریخ را به ثبت رسانده اند و کار مار را برای رسیدن به حقایق تاریخی سخت و بعضی
اوقات غیر ممکن کرده اند. ولی به نظر من اگر ذهنی محقق و بی تعصب باشد می تواند
از لابلای مسائل تاریخی حقایق را جستجو و کشف کند
خلاصه این مطلبی بود که به خاطرم رسید و نوشتم نظرات خودتون رو برام بنویسد ببینیم
که چه میشود